Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «جام جم آنلاین»
2024-05-05@18:39:02 GMT

دست‌غیب!

تاریخ انتشار: ۱۹ دی ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۸۰۱۵۶۹

فقط حکایت ترس از مرگ و بیماری نبود. حکایت چهار دختر قد و نیم‌قد بود که بعد از مرگ حنانه روی دستش مانده بودند و حالا با مرگ خودش، نمی‌دانست باید چه کار کند و دخترها را به دست چه کسی بسپارد.
البته دلش به دامادش سعید گرم بود. پسر خوبی بود و در تمام این مدت با همه مشکلاتی که داشتند، خم به ابرو نیاورده و همچون کوهی پشت مریم و تمام خانواده ایستاده بود اما نرگس، حمیده و ریحانه سر و سامانی نداشتند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

به‌خصوص ریحانه که هنوز یک سالش هم نشده بود و شیرخواره بود. 
مریم و سعید هم با تمام خوبی‌های‌شان هنوز خیلی جوان بودند. یک دختر 18ساله و یک پسر 22ساله مگر می‌توانستند مسئولیت تمام خانواده را به دوش بگیرند و آنها را سر و سامان‌بدهند.
البته مریم گفته بود حمیده را با خودش به خانه بخت می‌برد. چاره‌ای نداشت، می‌دانست خیلی کار عاقلانه و درستی نیست که دختر هشت‌ساله‌اش را سرجهازی دختر تازه‌عروسش کند اما چاره دیگری نداشت. 
سرطان هر روز بیشتر از دیروز در جانش ریشه می‌دواند و ناچار بود حرف مریم و سعید را بپذیرد. 
نرگس هم خواستگار داشت. درست است 16‌ساله بود و هنوز خیلی زود بود به خانه بخت برود اما هم مهدی پسر خوبی بود و هم خانواده‌اش. این وسط غم و فکر ریحانه روی دوشش سنگینی‌می‌کرد. دلش به خواهر نسرین خوش بود که از وقتی متوجه شده بود باردار شده از سرپرستی ریحانه کنار کشیده بود. سیمین خواهر همسرش نسرین، هشت سالی از ازدواجش می‌گذشت ولی بچه‌دار نمی‌شد. خیلی این در و آن در زده بود. از نذر و نیاز گرفته تا انواع و اقسام درمان‌های ناباروری اما باردار نمی‌شد که نمی‌شد. به‌همین‌خاطر هم بعد از مرگ نسرین و بیماری اکبر، داوطلبانه برای پذیرش سرپرستی ریحانه اقدام کرد و وقتی با مخالفت اکبر مواجه شد، تمام تلاشش را کرد تا او را راضی کند و حتی دست به دامن بزرگ‌ترهای فامیل شد.
یکی دو ماهی از بردن ریحانه به خانه‌اش نمی‌گذشت که به شکلی معجزه‌وار بعد از هشت سال دوا و درمان حامله شد. بهانه‌های نسرین برای پس دادن ریحانه از وقتی فهمید خودش حامله است، شروع شد تا آن روز صبح که رو کرد به اکبر و به‌صراحت گفت: «بچه شما و نسرین مثل بچه خودمه اما خب می‌دونید که من خودم بعد از هشت سال حامله شدم و باید مراقب باشم بچه خودم به سلامت دنیا بیاد. من ریحانه رو مثل تخم چشام دوست دارم ولی خب الان دیگه شرایطم فرق کرده و نمی‌تونم ازش نگهداری‌کنم.»
هر کلمه‌ای که از دهان سیمین درمی‌آمد، انگار پتکی بود که در سر اکبر می‌کوبیدند. از یک طرف یاد اصرارهای سیمین و مخالفت‌های خودش می‌افتاد و از طرف دیگر صدای دکتر در گوشش زنگ می‌زد: «شش ماه بیشتر فرصت نداری»!
صدای گریه و بی‌قراری ریحانه که انگار متوجه شده بود دعوا بر سر نخواستن اوست، قطع نمی‌شد. سیمین بعد از گفتن حرف‌هایش، ریحانه را که حالا صورتش قرق در اشک بود و اشک چشمش با آب بینی‌اش مخلوط شده بود در آغوش اکبر گذاشت، خداحافظی کرد و رفت. اکبر، بچه را در آغوش کشید: «بابا به قربونت بره دختر نازم. آروم باش آرامش بابا آروم باش». بغض گلوی خودش را هم گرفته بود و به پهنای صورت اشک می‌رخت. بالاخره ریحانه در آغوش اکبر آرام گرفت و چشمانش را بست.
«شش ماه بیشتر وقت نداری»؛ حالا دو ماهی از این شش ماه می‌گذشت و حداکثر چهار ماه وقت داشت.  صدای زنگ تلفن اکبر را از وسط فکر و خیال‌هایش برای زندگی و دخترانش بیرون کشید. حمیده آخرین قاشق سوپ را در دهان ریحانه گذاشت و به سمت تلفن رفت. آن‌طرف تلفن دایی مرتضی بود که از بیمارستان زنگ می‌زد. بچه سیمین سقط شده بود!

منبع: ضمیمه چاردیواری روزنامه جام‌جم

منبع: جام جم آنلاین

کلیدواژه: سرطان وقت پزشک

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت jamejamonline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «جام جم آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۸۰۱۵۶۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

فیلم| «یسنا»، دختر گمشده ی گلستانی پیدا شد

فیلم| «یسنا»، دختر گمشده ی گلستانی پیدا شد

دیگر خبرها

  • جشن تکلیف ۲۰۰۰ دختر افغانستانی (عکس)
  • عکس/ جشن تکلیف ۲۰۰۰ دختر افغانستانی
  • قتل جوان ۲۳ ساله با چاقو در نزاع و درگیری/ عاملان قتل دستگیر شدند
  • تصاویری از پیدا شدن یسنا دختر گم شده گلستانی
  • روایتی از معلم شهید حاج علی اکبر شمشیری
  • تیم فوتسال سیمین کک شاهرود مغلوب مهمان مشهدی شد
  • تیم فوتسال سیمین کک شاهرود مغلوب تیم مهمان مشهدی شد
  • ترمیم خط انتقال آب ۲۰۰ خانوار روستای دشت اکبر دهلران
  • خط آب روستای «دشت‌اکبر» متصل شد
  • فیلم| «یسنا»، دختر گمشده ی گلستانی پیدا شد